حالا که اسم و فامیلم یدک ِ نام وبلاگ نیست، احساس امنیت بیشتری میکنم. غصهم میشود که چرا و چطور بعد آن همه سال باید بخزم گوشهای، ولی اینطوری راحتترم. به صدی و بهزاد هم گفتم. مدتی است احساس خوبی ندارم. لزوم این احساس که در دنیای مجازی گوشهی امنی داری برای خودت، این را ندارم.
فکر میکنم همه چیز بندِ همان نام و نام خانوادگی است. شاید یه قدریش هم توهم توطئه باشد، ولی خوش دارم اینطوری بنویسم.اینجا، توی سرزمین ساده و تازه خودم.
فکر میکنم همه چیز بندِ همان نام و نام خانوادگی است. شاید یه قدریش هم توهم توطئه باشد، ولی خوش دارم اینطوری بنویسم.اینجا، توی سرزمین ساده و تازه خودم.
1 comment:
راستش من هیچوقت با است مستعار و اینا کنار نیومدم. منتها الان این سرعت عجیب تو انتقال داده ها داره دیوانه م میکنه. این فیسبوک، وبلاگ، توئیتر، فالوئرا، ادلیست، فرندلیست، آدمهایی که با یه بار اسکرول کردن آرشیوت همه چی ازت میدونن. خیلی ترسناکه خیلی.
کاش آدم مجبور نبود هیچوقت برا هیچ پست وبلاگش رمز بذاره
یا آدرسشو عوض کنه
یا حتی به جای "صدی" تو کامنتینگ، بنویسه "من"...
Post a Comment