Tuesday, December 23, 2014

ماتَرَک

توی پنج ماهم و حالا بارداریم تقریبا قابل تشخیص است. بچه حالا به طور واضحی لگد می‌زند، شایدم مشت. من که نیستم ببینم کدامه. حتی گاهی که لباسم را از روی شکمم کنار می‌زنم، می‌توانم ضرباتش را از روی پوست تماشا کنم. چیزی که برام عجیب است اینه که همه این تغییرات بدون دخالت من براش اتفاق افتاده. حتی بدون اینکه من ازش اطلاعی داشته باشم. احساسم اینه که هرچند ما به لحاظ زیستی به هم وابسته‌ایم، ولی بچه موجودیتی مستقل از من و بدنم دارد. که خودش می‌تواند خودش را کامل کند، بزرگتر شود، پیچیده‌تر شود، قوی‌تر شود و باهوش‌تر شود. برای من شانس بزرگی است که همه اینها را در خودم تجربه می‌کنم. ولی بیشتر از این نیست. الان می‌دانم که به واسطه چنین تجربه‌ای هیچ زنی مقدس‌تر نمی‌شود، لایق‌تر نمی‌شود، محق‌تر نمی‌شود. این تصویر که چیزی در ما عوض می‌شود غیرواقعی است. منیره وقتی فهمید حامله‌ام با شعفی که به نظرم خیلی صدا و سیمایی آمد پرسید: خیلی احساس مقدسیه نه؟! انگار منتظر یک جور مکاشفه‌ای چیزی باشه که در من اتفاق بیفتد. بهتان بگویم، هیچ چیز مقدسی از بیرون در ما حلول نمی‌کند. خودمانیم که در درون تکثیر شده‌ایم و حالا، آن نسخه دوم ما، نسخه دوم هر دوی ما، خودش است که راه تکاملش را پیدا می‌کند.
بچه که بودم سوال بزرگم این بود که چرا حتی وقتی من خوابیده‌ام بقیه موجودات وجود دارند؟ واقعا تصور می‌کردم همچه چیزی خیلی عجیب است. اینکه چرا زندگی بیرون از ذهن و تجربه من در جریانه. یادمه به خصوص زمانی که یکی از معلم‌هام درباره موجودات کف اقیانوس‌ها حرف زد، من دچار این تحیر بودم که چرا چیزهایی وجود دارند که ما هنوز نمی‌شناسیم‌شان؟ به نظرم همچه قاعده‌ای غیرمنصفانه می‌آمد. چون لابد باید هر چیزی با رد شدن از فیلتر تجربه من هویت می‌یافت.
ولی اینطوری نیست. من البته مدت‌ها پیش از اینکه باردار شوم این را فهمیده بودم، ولی بارداری این دریافت را برام غنی‌تر کرده. لحظه‌ای که توی سونوگرافی سه ماهگی، دیدم که دست‌هاش را مشت کرد، بالا آورد و دوباره از هم بازشان کرد فهمیدم قرار نیست من بهش بگویم چطور باشد یا چطور نباشد. وقت‌هایی هم که لگد می‌زند، شایدم هم مشت می‌زند چون که من نیستم که ببینم کدامه، همین احساس را دارم. اینکه من نمی‌توانم بهش بگویم چطور حرکت کند یا چطور حرکت نکند. البته موجودی است که اصطلاحا درون من می‌پزد، ولی متعلق به من نیست. متعلق به خودش است و مدیون من هم نیست، مدیون نقشه زیستی خودش است...

No comments: